عکس ماه – اسفند ۹۹
عکس، ثبت لحظههاست. این جمله کلیشهای، تعریفی بارها شنیدهشده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو میکند و گاه تکنیک یا انگارههای پیدا و پنهان عکس را آشکار میسازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت
عکس، ثبت لحظههاست. این جمله کلیشهای، تعریفی بارها شنیدهشده از عکس و عکاسی است؛ اما گاه در پس هر کدام از این لحظات، قصه و روایتی نهفته است؛ روایتی که گاه ماجرای عکس را بازگو میکند و گاه تکنیک یا انگارههای پیدا و پنهان عکس را آشکار میسازد. عکاسان ایسنا در یک ماه اخیر، هفت عکس خود را به عنوان عکسهای منتخب ماه انتخاب کردهاند و حالا در اینجا، تجربیات خود در زمان عکاسی را نقل میکنند.
برای فینال لیگ برتر بوکس به محل برگزاری این مسابقات رفتم. مسابقاتی که ۱۰ سال تعطیل شده بود. بوکس واقعا یکی از کشندهترین و سختترین ورزشهای جهان است و مبارز به قدری باید با حواس بالا مبارزه کند که یا حریف را ناک اوت کند یا خطای کمتری داشته باشد. راند سوم بود که دو بوکسور به گوشه رینگی که ایستاده بودم آمدند و شروع به مبارزه کردند. آنقدر به آنها نزدیک شده بودم که اول ترسیدم و یک گام به عقب رفتم و اصابت مشت به صورت یکی از بوکسورها را ثبت کردم. بوکس همین است، پس از هر ضربه و تا زمانی که ناک اوت نشدی باید ادامه داد.
**********
با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال ۹۹ ، بازار تبریز روزهای شلوغی را سپری میکند. این روزها با وجود شیوع نوع جهش یافته ویروس کرونا موسوم به کرونای انگلیسی، حالو هوای عجیبی دارد و در عین حال روزهای شلوغی را سپری میکند و مردم بدون توجه به ویروس کرونا و احتمال موج چهارم در بازار به گشت و گذار و خرید عید میپردازند.
**********
۲۹ بهمن زلزلهای ۵.۶ ریشتری، سیسخت مرکز شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد را لرزاند. چند روز بعد من برای عکاسی از وضعیت شهر و مردمش به این شهر رفتم. شهر از دور سرپا بنظر میرسید، اما هر چه به شهر نزدیک شدم بیشتر به عمق اتفاقی که در آنجا رخ داده است، پی بردم. به داخل خانهها سرک کشیدم و متوجه از هم گسیختگی غالب خانههای مردم شدم. خانههایی که قابل سکونت نبود. همه دیوارها از درون شکسته و سست شده بود. همچون دل ساکنانش. حین عکاسی وارد مغازهای شدم که دیوارهایش ترکهای عمیق برداشته بود و شیشههای شکسته در گوشههای آن بجامنده بود. صاحبانش کجا بودند؟در همین فکر بودم که در انعکاس شیشههای خرد شده کنار دیوار تصویر زنی را دیدم و شاتر دوربین را فشردم. حس کردم تصویر ترک برداشته دیوار، نشانیست از دل شکسته و رنجور همان زنی که در شیشههای خرد شده منعکس شده است.
**********
در پایان مراسم درختکاری حسن روحانی، رییس جمهوری، برای لحظهای تنها ماند و من هم این عکس را گرفتم.
**********
برای تمرین عکاسی، پرسه زدن و برای پنهان کردن چهرهها، پشت لایهای از شوخی که ایده و موضوع عکاسی بود، در شهر چشم میچرخاندم. قصد نداشتم با موضوع عبور، برخورد ساده داشته باشم، نگاهم دائم در گردش بود، یک دست فروش و عروسکهایی که از طناب آویزان کرده بود نظرم را جلب کرد. روی زمین نشستم و عروسکها را توی قاب دوربین قرار دادم و عکس گرفتم، عروسکها نزدیک هم بودند و نمیخواستم آنها را جابجا کنم و تغییر بدهم، آن اتفاقی که مد نظرم بود نیفتاد، قصد داشتم محل را ترک کنم که متوجه شدم دو عروسک با فاصله در انتهای طناب آویزان هستند، حدود نیم ساعت منتظر بودم و عکس گرفتم، باد هم شروع شده بود و عروسکها را تکان میداد، منتظر ماندم و اتفاق افتاد؛ ترکیب باد و عبور، دو اتفاق و یک عکس
**********
واکسیناسیون سالمندان تحت پوشش بهزیستی استان آذربایجان شرقی علیه کرونا با تزریق واکسن به ۲۶ نفر در دو مرکز نگهداری سالمندان فیاضبخش و خوبان تبریز آغاز شده است. این سالمند مرکز خوبان تبریز یکی از معدود سالمندهایی بود که من او را بشاش و پرانرژی دیدم ، او مدام میگفت واکسن ترس و وحشت ندارد و خیلی آسان است، اما گویی حین واکسن زدن چشمانش چیز دیگری میگفت . او پیر مردی بود با سواد و دارای بینشی عمیق، همچنین از عکاسی دیجیتال و آنالوک برایمان سخن گفت.
**********
در اسناد تاریخی روایت شده است که در سالهای دهه ۲۰ تا اواخر دهه ۴۰، «جذام» از جمله بیماریهای عفونی بوده که به کابوس جمعی ایرانیان تبدیل شده و عموم مردم در آن زمان به واسطه ناشناخته بودن دلایل بروز آن از ابتلای به این بیماری هراس داشتند. مبتلایان به این بیماری که جذام جسمشان را رنجور کرده است، امروز هم هراس دارند اما این بار نه از ناشناخته بودن، بیماری بلکه از تنهایی و رها شدن. گفته میشود که در گذشته تعداد زیادی از بیماران جذامی از اقصا نقاط ایران برای طلب شفا راهی مشهد میشدند و پس از زیارت امامرضا(ع) در این شهر ماندگار میشدند به همین خاطر است که شهرکی در اختیار این بیماران قرار گرفته است و در حال حاضر بیماران جذامی نیز به دور از مردم عادی در شهرکی جدا زندگی میکنند. این شهرک به جایی تبدیل شده است که جذامیها بیش از آنکه باید در سکوتشان غرق شدهاند. شهرکی با ۳۸ خانوار که حضورشان در کنار هم کمی از غربت تنهایی و زندگی به دور از مردم عادی را کم میکند. البته این تنهایی و شهرکنشینی تنها میراث جذام برای آنها نیست و حال باید تنها جایی که برای زندگی داشتهاند را به اجبار برخی از نهادها و دستگاهها ترک کنند؛ مدتی است دانشگاه علوم پزشکی مشهد ادعا میکند زمین شهرک متعلق به این نهاد است و حالا با توجه به نیاز خود این نهاد، بیماران جذامی باید محل را تخلیه کنند. منظور اما از شهرک، شهرکهای متصور شده در پیش چشمانمان نیست؛ شهرکی که این مردم درد کشیده از بیماری در آن روزگار میگذرانند خط صافی است با اتاقهایی ۱۲ متری که برای آنها حکم خانه را دارد که با ورود به آنها به دنیایشان پا خواهیم گذاشت. سکوت اما از در و دیوار شهرک جذامیها بالا میرود، آن طرف شهرک آدمهای سالم زندگی میکنند و زندگی نیز به سریعترین شکل ممکن در جریان است و در اینجا فقط تنهایی و بیتوجهی است که سر بر میکشد.
منبع:ایسنا
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰